جدول جو
جدول جو

معنی لخت و پخت - جستجوی لغت در جدول جو

لخت و پخت
(لُ تُ پُ)
لخت و عور
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لوت و پوت
تصویر لوت و پوت
انواع خوردنی ها و طعام ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لات و پات
تصویر لات و پات
بسیار فقیر و بی چیز، بی سر و پا، ولگرد
فرهنگ فارسی عمید
(رَ تُ پَ)
رخت و بخت. پوشاک. کالای زندگی از پوشیدنی:
برده از آن سوی عدم رخت و پخت
مانده از این سوی جهان خان و مان.
خاقانی.
وقت است کز فراق تو و سوز اندرون
آتش درافکنم بهمه رخت و پخت خویش.
حافظ.
گر موج خیز حادثه سر بر فلک کشد
عارف به آب تر نکند رخت و پخت خویش.
حافظ.
و رجوع به رخت و بخت و دیوان حافظ چ قزوینی ذیل ص 197 و دیوان خاقانی چ سجادی ص 1041 تعلیقات و شمس اللغات شود
لغت نامه دهخدا
(رَ تُ بَ)
رخت و پخت. پوشاک. کالا واثاث زندگی از پوشیدنی. و رجوع به رخت و پخت شود
لغت نامه دهخدا
(تُ)
خورشها. اقسام مطعوم. غذا. این لغت از توابع است به معنی اقسام خوردنیها و انواع طعامها و مأکولات و مشروبات. (برهان) :
عشق باشد لوت و پوت جانها
جوع از این روی است قوت جانها
شیرخواره کی شناسد ذوق لوت
مر پری را بوی باشد لوت و پوت.
مولوی.
لوت و پوت خورده را هم یاد آر
منگر اندر غابر و کم باش زار.
مولوی.
که بخور این است ما را لوت و پوت
نیست او را جز لقأاﷲ قوت.
مولوی.
ز هر سو به دست آورد لوت و پوت
به شادی برآرد ز انده دمار.
ابن یمین
لغت نامه دهخدا
(لُ تُ پَ)
از اتباع. بکلی عور. بالتمام برهنه. مادرزا
لغت نامه دهخدا
تصویری از رخت و پخت
تصویر رخت و پخت
پوشاک لباس، اثاثه متاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لات و پات
تصویر لات و پات
گشادن همه درها آنگاه که بستن آنها لازم است
فرهنگ لغت هوشیار
خوردنی (بانواع) اقسام خوراک: شیرخواره کی شناسد ذوق لوت مر پری را بوی باشد لوت و پوت (مثنوی. نیک. 102: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوت و پوت
تصویر لوت و پوت
((تُ))
انواع طعام های لذیذ
فرهنگ فارسی معین
برهنه، عریان
فرهنگ گویش مازندرانی
له شده
فرهنگ گویش مازندرانی
راه و جاده
فرهنگ گویش مازندرانی